نقد و بررسی بازی به نقل از وبسایت : https://bazimag.com
به قلم :سینا گلاب زاده
ژانر شبیهساز پرواز را به دو گروه کلی میتوان تقسیم کرد، گروه اول شبیهسازهای صنعت حمل و نقل هوایی و سردمدار آنها یعنی سری Microsoft Flight Simulator هستند که اگر بازیکنان با دقت کافی به تجربۀ این گروه مشغول شوند بدون اغراق درصد زیادی از راه تبدیل شدن به یک خلبان مسافربری را خواهند رفت! گروه دوم شبیهسازهای هلیکوپتر و هواپیماهای جنگی هستند که در 20 و چند سال گذشته مهمترین فرنچایز این ژانر سری Ace Combat بوده است. یکی از فرنچایزهایی که در دهه نود در بین عناوین گروه دوم برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرده بود، سری Comanche است و حالا بعد از گذشت نزدیک به دو دهه، نسخۀ جدیدی از این مجموعه زیر پرچم THQ Nordic عرضه شده که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.
استودیوی NUKKLEAR در ابتدا در نظر داشت که یک اثر تنها آنلاین و چندنفره را به بازار کند اما فشار هواداران باعث شد تا بخش تکنفره هم به کومانچی اضافه شود، که این بخش در زمان عرضۀ اولیه حرف چندانی برای گفتن نداشت عملاً خالی از محتوا بود اما آپدیتهای نسبتاً زیادی که در بیش از یک سال اخیر عرضه شده، Comanche را تبدیل به عنوانی کامل حداقل از نظر حجم محتوا کرده است. کمپین بازی در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد و در این جهان تازه، بعد از اینکه نیروهای ایرانی در سال 2011 یک پهپاد آمریکایی را تحت کنترل خود در میآورند، نیروی هوایی آمریکا تصمیم میگیرد تا برای جلوگیری از آبروریزی مشابه، برنامۀ تولید هلیکوپترهای جنگی که مدتها بایگانی شده بودند را دوباره زنده کرده و دوران تازهای از نبردهای هوایی را آغاز کند. در ابتدا نسل تازۀ هلیکوپترها برتری مطلق چنین نبردهایی را در اختیار ارتش آمریکا قرار میدهد اما فاش شدن اسرار طراحی این ادوات جنگی باعث میشود تا تمامی کشورهای متخاصم و گروههای شبه نظامی نسخۀ خاص خود را بسازند و ورق به ضرر آمریکا برگردد.
اگر سیستم کنترل Comanche در سطح ایدهآلی قرار داشت، اتمام بخش تکنفره زمان زیادی نمیبرد اما ناراحت بودن سیستم کنترل کمک کرده تا کمپین فعلی بیش از حد کش داده شود و این طراحی ضعیف کنترل را نمیتوان پای ساختار شبیهساز گونۀ بازی گذاشت و بخش اعظم این مشکلات از زمان نسخۀ Early Access دو سال پیش هم وجود داشتند و بازخوردهای مخاطبان روز اولی هم تأثیر در ایجاد تغییرات اساسی نداشته است. اضافه کنم که شخصاً تجربه هدایت هلیکوپتر را در دنیای واقعی ندارم اما اگر واقعاً این چیزی که اینجا شاهدش هستیم نشان دهندۀ سیستم کنترل یک هلیکوپتر واقعی است، به تمام جامعه بشری توصیه میکنم که همین امروز ساخت این وسیله را متوقف کرده و از ابتدا برای ساخت وسیلهای که کاری مشابه با هلیکوپتر را انجام میدهد اما ساختار عملیاتی معقولتری دارد، به تختۀ طراحی بازگردند.
این مشکلات فقط شامل کنترل Comanche با موس و کیبورد نمیشود و استفاده از گیمپد تجربۀ به مراتب فاجعهبارتری را رقم میزند. به طور کلی حداقل چیزی که از یک بازی که در قبال دریافت پول در اختیار مخاطب قرار میگیرد انتظار داریم این است که امکان لذت بردن از آن وجود داشته باشد اما کومانچی این انتظار ساده و ابتدایی را برآورده نمیکند و قایم شدن پشت ادعای «بالاخره این شبیهسازیه و باید سخت باشه» در اینجا چندان محلی از اِعراب ندارد چون هلیکوپتر تحت کنترل بازیکن میتواند در کنار دیوارهها سنگر بگیرد بدون اینکه پرههای آن به کوه برخورد کند و منفجر شود یا از این احمقانهتر وقتی به طور تصادفی با هلیکوپتر به زیر آب میرویم، هلیکوپترِ تحت کنترل ظاهراً تبدیل به زیردریایی میشود و به جای از کار افتادن، فقط میزان کمی از خط سلامتی آن کاسته میشود! البته شاید هم هلیکوپتری با چنین قابلیتهایی در دنیای واقعی طراحی شده باشند و نادانی نگارنده باعث شده که ایرادی بیمورد از این محصول در این مطلب گرفته شود!
بخش دیگری از گیمپلی به کنترل یک پهپاد شناسایی کوچک اختصاص دارد بدین صورت که در بخشهایی از مأموریتها باید برای مواردی مثل غیرفعال کردن ورودیها به مواضع دشمن به داخل یک ساختمان نفوذ کنید که این کار توسط یک هلیکوپتر گنده از نظر منطقی امکانپذیر نیست پس این کارها توسط پهپادی انجام میگیرد که امکان رد شدن از محیطهای باریک و حرکت در درون اتاقها را دارد. این بخش به مراتب از بخش اصلی بهتر از آب درآمده اما سادگی اهداف این بخش و تکراری بودن ساختار کلی آنها، به سرعت از جذابیتشان میکاهد.
قسمت آنلاین دو بخش Infiltration و Blackbox را در اختیار مخاطب قرار میدهد که در اولی یک تیم موظف به دفاع از مواضع مشخصی است و تیم دیگر وظیفه تخریب آنها را برعهده دارد و در بخش دوم با نسخهای از حالت شناختۀ بخش آنلاین اکثر عناوین اکشن یعنی حالت Team Death Match طرف هستیم که در عالم هلیکوپترها پیادهسازی شده است. بخش آنلاین جذابیت ویژهای به کار نمیدهد و به طور کلی عامل بزرگی برای افزایش ارزش تهیۀ آن به شمار نمیآید و در حال حاضر از نظرات تعداد بازیکنان در سطحی قرار ندارد که به سرعت مچ پیدا کنید و با خیال راحت به کشتار دیگران بپردازید.
صداهای محیطی و موسیقی متن هم در حد بقیه بخشها فقط وجود دارد و نکته مثبت قابل ذکری در مورد آنها به ذهن خطور نمیکند. از نظر بصری، با مناظری زیبا اما هر چند تکراری رو به رو هستیم که پایین بودن کیفیت تخریبپذیری محیط و حتی خود ادوات جنگی دشمنان، یک نکتۀ منفی بزرگ به حساب میآید. مراحل، چه محیطهای بزرگی که با هلیکوپتر در آنها مشغول مأموریت میشویم و چه محیطهای داخلی که با پهپاد در آنها جا به جا میشویم، به طور کلی از یک الگوی مشابه استفاده میکنند که نشان از اهمیت کم سازندگان به محصول خود یا مخاطبانشان دارد.
به نظر میآید مدیران THQ Nordic در پایان نسل ششم درون یک ماشین زمان گذاشته شده و به زمان حال پرتاب شدهاند چرا که سیستم تولید و عرضۀ این ناشر چندان با حقایق فعلی بازار بازیهای ویدئویی همخوانی ندارد. خرید IPهای تاحدودی فراموش شده و بعضاً مرده و تلاش سرسری برای زنده کردن آنها در کوتاهترین زمان ممکن، سبب شده تا بیشتر آثاری که نام این ناشر را روی خود دارند از کیفیت قابل قبولی برخوردار نباشند. شاید وقت آن رسیده که THQ Nordic به جای ساخت همزمان 50-60 عنوان و عرضه 20 بازی در یک سال، کمی کنترل کیفیت بر روی خروجیهای خود اعمال کند.