۲۰ سال پیش استودیوی کوچکی از دانمارک با نام IO Interactive، یک قاتل کچل را به دنیای بازیهای ویدئویی هدیه کرد و این سفر پر فراز و نشیب بالاخره در Hitman 3 به عنوان آخرین قسمت از سه گانه World of Assassination به پایان هیجان انگیز خود رسیده و با توجه به برنامههای آیندۀ این استودیو، احتمالاً مدتی از همبازی شدن با مأمور ۴۷ محروم خواهیم بود. مسیری که در این قسمت به انتها میرسد، در سال ۲۰۱۶ آغاز شد که به نوعی شروع مجددی برای این مجموعه بعد از یک نسخۀ خطی و سینمایی شده به حساب میآمد. در این مسیر جدید، تلفیقی از محیطهای بسیار بزرگ و پرجزئیات با داستانی الهام گرفته از تئوریهای توطئه را شاهد بودیم و Hitman III زمانی آغاز میشود که این داستان به نقطۀ انفجار خود نزدیک شده است.
داستان Hitman 3 دقیقاً در نقطهای آغاز میشود که آخرین محتوای قابل دانلود نسخۀ قبلی به پایان رسید، مأمور ۴۷ و Lucas Grey با بدست آوردن محل اختفای صحنهگردانان اصلی سازمان Providence که از پشت پرده تمام حوادث دنیا را کنترل میکنند، رهسپار کشور امارات شدهاند تا برای همیشه جهان را از چنگال این سازمان رها کنند اما در همین زمان مدیر اجرایی این سازمان با نام رمز Constant، از اسارت دیگر همپیمانانِ ۴۷ فرار کرده تا باز کردن این گره مرگبار سختتر از قبل شود.
در شرایطی که تئوریهای توطئه همین چند روز پیش داشت کار دست یکی از ابرقدرتهای جهان میداد، به پایان رساندن روایتی که بر پایۀ یکی از کهنهترینهای این تئوریها استوار شده، احتمالاً مایههایی از شک و تردید را در ذهن سازندگان ایجاد کرده است اما با نگاهی به گذشته این سری، میبینیم که عناوین مختلف آن، روایت نسبتاً سادۀ خود را حول محور سازمانهای در سایه و کنترلکنندگان فاسد آنها بنا کردهاند و به نسبت خیل عظیمی از آثار روایی دیگر، تقریباً هیچ وقت حالتی کارتونی و فانتزی به درونمایۀ داستان خود وارد نکردند که همین مسئله به واسطۀ فساد افسارگسیختهای که از جانب بانکها و کمپانیهای چند ملیتی در دنیای واقعی شاهد هستیم، کمک کرده تا روایت Hitman 3 و مسیری که طی میکند، قابل قبول و باورپذیر به نظر برسد، حداقل به اندازهای که یک بازی ویدئویی هیجانی میتوان باورپذیر باشد.
با این تفاسیر، بازی از حس طنز خود فاصله نگرفته و در گوشه و کنار هر مرحله شاهد رویدادهایی هستیم که کمی از تاریکی بیش از اندازۀ این نسخه میکاهد و جذابترینِ این مسیرهای انحرافی، احتمالاً در مرحلهای اتفاق میافتد که بازیکن میتواند خود را به عنوان یک کارآگاه خصوصی جا زده و مشغول حل یک پروندۀ خودکشی/قتل شود که با برخی از انتخابهای خاص میتوان آن را به ابزاری برای رسیدن به هدف نهایی و به قتل رساندن آن هدف، تبدیل کرد. Hitman 3 مثل دو نسخۀ قبلی برای کاوشگری بازیکن ارزش قائل میشود و گشتن در گوشه گوشۀ هر مرحله کمک میکند تا داستان آدمهایی که هدف ما در هر مرحله هستند روشنتر شود و به واسطۀ همین آگاهی بیشتر، راههای بیشتری برای دستیابی به آن اهداف داشته باشیم. به طور سنتی عناوین مختلف سری «هیتمن» داستانهایی پیچیده با شخصیتپردازیهای پر زرق و برق ندارد و هیتمن ۳ هم از این قاعدۀ کلی مستثنی نیست اما تمرکز بیشتر روی ۴۷ و گذشتۀ او به همراه روابطی که با همپیمانان خود دارد، باعث خلق لحظاتی به یادماندنی در این قسمت شده که خوشبختانه سد راه گیمپلی نشدهاند، هر چند در مورد مرحلۀ پایانی احتمالاً در مورد این گزاره با واکنشهای متضادی از جانب مخاطبان رو به رو خواهیم شد.
در رابطه با گیمپلیِ دورۀ جدید هیتمن، حرف تازهای در مورد هستۀ اصلی آن نمیتوان گفت چرا که به جز یک دوربین جیبی که وظیفۀ هک کردن را برعهده دارد، چیز تازهای به کار اضافه نشده (البته به جز امکان تجربۀ مراحل با گیمپلی VR که ما امکان تجربۀ آن را نداشتیم) و کارهای همین دوربین را با تعدادی از همان ابزار سنتی قدیمی، میتوان انجام داد ولی نکتۀ اصلی اینجاست که هستۀ اصلی این سری از زمان Blood Money به حدی از بلوغ رسیده که نیاز به تغییرات خاصی ندارد تا تجربهای دلپذیر را رقم زند و موفقیت عنوانی که نام هیتمن را یدک میکشد، نهایتاً وابسته به این نکته است که سازندگان چه مراحلی برای مخاطبان تدارک دیدهاند تا از این هستۀ اصلی استفاده کنند و اینجاست که Hitman 3 مطابق عادت معمول این سری تبدیل به یکی از کم رقیبترین آثار موجود در بازار میشود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.